شنبه 87 مهر 6 ساعت 7:0 عصرنماز یعنی همه چیز ....
نماز و آرامش
تنها مشکلى که دنیاى علم وصنعت امروز آن را حل نکرده، مشکل آرامش روحى است. هر روز
آمار بیمارىهاى روانى، و مصرف قرص اعصاب زیاد مىشود. هیچ چیز به انسان آرامش نمىدهد
جز یاد خدا و ایمان و اُنس و عشق و توکّل به او.
آرى نماز یاد خداست و فقط با یاد خدا دلها آرامش مىیابد.
افرادى را مىشناسیم که داراى قدرت، مال و علم هستند، امّا آرامش لازم را ندارند. در
مقابل، افرادى تهیدست هستند که به خاطر ایمان به سرچشمه هستى داراى قلبى آرامند، دید و
بینش و اعتقاد خاصّى دارند که حوادث تلخ و شیرین را مىپذیرند و براى آنها تحلیل منطقى
دارند.
آرى با یاد خداوند دلها آرام مىگیرد و بهترین یاد خدا همان نماز است، کمبود امروز بشر
علم و تخصصّ نیست، بلکه دل آرام است. نه فرعونها و ابرقدرتها دل آرام دارند، نه
قارونها، و نه ابولهبها، و نه منافقان چند چهره.
تنها رهبرى را که ما در زمان خودمان داراى دلآرام دیدیم، حضرت امام خمینىقدس سره بود
که روز 12 بهمن 57 وقتى در هواپیما نشست تا به ایران بیاید، خبرنگار از او پرسید چه
احساسى دارید؟ فرمود: هیچ.
با اینکه هنوز نظام شاهنشاهى سرِ پا بود و احتمال سرنگونى هواپیما داده مىشد.
در وصیّت نامه خود نیز نوشت من با قلبى آرام به سوى خدا مىروم. این دل آرام از زور و
پول و مقام نیست، از پیوند با خداست که بهترین نوع آن نماز است.
نماز، یعنى ایمان
بعد از حدود 15 سال که مسلمانان به سوى بیتالمقدّس نماز مىخواندند، وقتى به دلائلى قبله
به سوى کعبه تغییر کرد، سؤالى براى مسلمانان پیش آمد که نمازهاى قبلى ما چه حکمى دارد؟
این مسئله را از پیامبر پرسیدند.
آیه نازل شد که نمازهاى قبلى شما صحیح است و خداوند پاداش نمازهاى شما را ضایع
نمىکند.
لکن آیهاى که نازل شد این بود: «وماکان اللّه لیضیع ایمانکم»
خداوند ایمان شما
را ضایع نمىکند. یعنى به جاى اینکه بگوید: نمازهایتان از بین نرفته و صحیح است،
مىفرماید: ایمانتان ضایع نشده، که این تعبیر نشان دهنده آن است که نماز یعنى ایمان و ترک
نماز یعنى ترک ایمان.
نماز و بزرگى خداوند
اوّلین کلمه واجب در نماز «الله اکبر» است و کسى که خداوند نزدش بزرگ شد، همه چیز را کوچک
خواهد دید.
کسانى که سوار هواپیما مىشوند، همین طور که بالا مىروند خانههاى بزرگ ومحلّهها و شهرها
نزد آنان کوچک مىشود و هر چه پرواز بالاتر باشد، زمین کوچکتر جلوه خواهد کرد.
کسى هم که خداوند نزد او بزرگ شود، دیگر طاغوتها و قدرتها و مال و مقامها نزد او
ارزش نخواهد داشت.
حضرت امیرعلیه السلام در بیان صفات متّقین مىفرماید:
«عظم الخالق فىاعینهم فصغر مادون ذلک فى انفسهم»
چون خداوند در چشم مؤمنین بزرگ شد، غیر او هر چه و هرکس باشد کوچک جلوه خواهد کرد.
اگر دنیا نزد ما کم ارزش شد وابستگى ما به آن کم مىشود و قهراً براى مال و مقام آن
این همه جنایت و خلاف مرتکب نمىشویم.
از سخنان امام خمینىقدس سره این بود که «آمریکا هیچ غلطى نمىتواند بکند.» این یک تهدید
تو خالى و شعار نیست، کسى که یک عمر باور داشته که خدا بزرگ است، آمریکا نزدش کوچک
جلوه مىکند و هر حادثهاى پیش او ساده است.
حضرت زینب کبرىعلیها السلام عصر عاشورا گفت: «ربّنا تقبّل منّا هذا القلیل» خداوندا!
این اندک را از ما بپذیر.
حادثه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام بسیار بزرگ بود، ولى کسى که خدا را بزرگ
ببیند آن حادثه را هم کوچک مىبیند.
و در پاسخ حاکم ستمگر بنىامیّه که پرسید در کربلا چه دیدید؟ فرمود: «ما رأیت الاّ جمیلا»
من جز زیبائى چیزى ندیدم.
آرى در دید عارفان، تمام کارهاى خداوند حکیمانه وزیباست.
نماز و اخلاص
در سراسر نماز، قصد قربت شرط صحیح بودن آن است، حتّى اگر حرکت یا کلمهاى از واجبات
یا مستحبات نماز را براى غیر خدا انجام دهیم نماز باطل مىشود و اگر مکان نماز یا زمان آن
را براى غیر خدا تعیین نمائیم نماز باطل است، اگر حالتى که هنگام نماز به خود مىگیریم براى
غیر او باشد نماز باطل است.
بنابراین عبادت بودن نماز مربوط به آن است که انسان هیچگونه قصد غیر خدائى نداشته
باشد و این قصد قربت از لحظه ورود به نماز تا پایان همچنان ادامه یابد.
ناگفته پیداست که انسان در لابلاى آن همه زرق و برقها و جاذبههاى زیاد اگر هر روز
بتواند از همه چیز دل تهى کند و ریسمان معنوى روح خود را با ذات مقدّس او گره زند و
چنان با او خلوت کند که راه نفوذ غیر را بگیرد، ارزش مهمى را به دست آورده است.
ما در نماز با گفتن «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» به عبودیّت و بندگى خالصانه اعتراف
مىکنیم واین اخلاص را از خداوند مىخواهیم.
نماز، میزان سنجش ایمان
قرآن مىفرماید: «و انّها لکبیرة الاّ على الخاشعین»
نماز بار سنگینى است مگر براى
افراد خاشع.
بنابراین هرگاه احساس کردیم نماز براى ما سنگین است باید بفهمیم روح خشوع نسبت به
پروردگارمان نداریم و رفتن خشوع زمینه بى تفاوتى و کبر است.
امام سجّاد علیه السلام در دعاى سحر ماه رمضان که نامش دعاى ابوحمزه ثمالى است، در ضمن
مناجاتهاى خود فلسفه سنگینى نماز را تحلیل مىکند و مىگوید:
خدایا! چرا هنگام نماز نشاط ندارم؟
شاید مرا از درگاه خود راندهاى!
شاید بخاطر یاوه گوئىها توفیقم کم شده!
شاید مرا صادق نمىدانى!
شاید رفیق بد در من اثر گذاشته و ...
به هر حال سنگینى نماز علامت خطر است.
نماز، درگاه لطف خدا
افراد دیگر غیر از خداوند، یا لطفى ندارند یا لطفشان ناچیز و محدود است، یا لطف خود
را به دیگران نمىرسانند و یا با هزار منّت ذرّهاى محبّت دارند و اگر لطفى کنند از بهره
خودشان کم مىشود. امّا خداوند:
1- لطفش بى نهایت است.
2- باب لطف او همیشه به روى همه باز است.
3- دعوت به ورود هم کرده است.
4- از ورود دیگران در مدار لطفش شاد مىشود.
5 - مردم را بدون هدیه و رشوه و با دست خالى مىپذیرد.
6- رابطه با او و بهرهگیرى از الطاف او نه زمان مىخواهد نه زمین، نه واسطه مىخواهد،
نه رابطه و نه هیچ شرطى دیگر، فقط صداقت قلبى کافى است. صادقانه به لغزش خود اقرار
کنیم و به درگاه او رو آوریم.
نماز، تکرارى نیست، تعمیق است
بر خلاف تصوّر بعضى که نماز را تکرار مىدانند، نماز نردبان ترقى است که هر چه بیشتر با
حضور قلب خوانده شود بالاتر مىروى، گرچه در ظاهر رکوع و سجودها تکرار مىشود ولى در
حقیقت همانند پلّههاى نردبانى است که موجب بالا رفتن معرفت و ایمان انسان مىشود.
به تعبیر دیگر این اعمال به ظاهر تکرارى، همانند کلنگى است که براى حفر چاه مىزنند،ادامه دارد......
متن فوق توسط: هیچ کس ابن هیچکس.. نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)