سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق......... - !.!.!.!.!.!.!.!.!.!.!
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
من در یاهو
 RSS 
اوقات شرعی
پنج شنبه 87 تیر 6 ساعت 6:42 عصرعشق.........

پیرمردی صبح زود از خانه‌اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می‌شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: باید ازتو عکسبرداری شود تا جایی از بدنت آسیب ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد و گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست. پرستاران از او دلیلش را پرسیدند.

پیرمرد گفت زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می‌روم و صبحانه را با او می‌خورم. نمی‌خواهم دیر شود!

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می‌دهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمی‌شناسد! پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می‌روید؟ پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که می‌دانم او چه کسی است...!


متن فوق توسط: هیچ کس ابن هیچکس.. نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

درباره خودم
عشق......... - !.!.!.!.!.!.!.!.!.!.!
هیچ کس ابن هیچکس..
با سلام خیلی ممنون که اومدید متشکریم ما.....
لوگوی من
عشق......... - !.!.!.!.!.!.!.!.!.!.!
لوگوی دوستان من








آهنگ وبلاگ من
اشتراک در خبرنامه
 
جستجو در کل مطالب
 :جستجو

جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!


Dom.ir - Free Domain Registration System !
Dom.ir - Free Domain Registration System !